نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون
 

واژه بوم شناسی(اكولوژی) برای اولین با توسط ارنست هاكل زیست شناس و فیلسوف آلمانی وارد مباحث علمی گردید.وی بوم شناسی را همبستگی متقابل بین موجود زنده و محیط بیرونی آن می شناخت. هچنین اکولوژی را بعنوان روبط کلی حیوانات و محیط زنده و غیر زنده تعریف کرد. به طور کلی دانش اکولوژی مجموعه شناخت هایی است که انسان درباره تأثیر محیط بر روی موجودات زنده، تأثیر موجودات زنده بر روی محیط و ارتباط متقابل بین موجودات زنده بدست می آورد. به عبارتی دیگر اکولوژی درباره تأثیر متقابل موجودات زنده با یکدیگر و با محیط بحث می کند.اکولوژی به معنای "محیط شناسی" عبارت است از مطالعه زیست یا بوم که چگونگی اشغال زمین توسط موجودات زنده و همچنین، نحوه تنسیق آنان در اماکن و چگونگی کنش و واکنش بین این موجودات با یکدیگر را شامل می شود. پس محیط شناسی، دانش شرایط هستی و تعامل یا کنش و واکنش بین موجودات زنده و محیط و یا دانش مرتبط با روابط موجود زنده و محیط می باشد.به عبارت کلی تر، بوم شناسی به مطالعه رابطه میان صور زندگی با محیط طبیعی اطلاق می شود.
بوم‌شناسی (Ecology) شاخه‌ای از زیست‌شناسی است که زندگی گیاهان و جانوران را در زمینه محیط رشد یا بوم آن‌ها مطالعه می‌کند. بوم شناسی رویکردی است که برای مطالعه زندگی شهری مطرح می شود که مبتنی است بر مقایسه سازگاری گیاهان و موجودات زنده با محیط طبیعی. در طبیعت، موجودات زنده معمولاً به شیوه هایی منظم بر روی زمین توزیع شده اند، به گونه ای که موازنه یا تعادلی میان انواع مختلف برقرار می شود. بوم‌شناسی انسانی علمی است که انسان را در زمینه محیط زندگی او مورد تحقیق قرار می‌دهد و بنابراین به اجتماعات انسانی نظر دارد. در بوم شناسی،توان سازگاری وانطباق موجودات زنده با محیط مورد توجه می باشد. اما در مورد انسان که دارای ساختار های خاص فرهنگی واجتماعی است این ساز گاری وانطباق پذیری با سازگاری گونه های گیاهی و حیوانی تفاوت دارد. بوم شناسی انسانی بیشتر به روابط کارکردی می اندیشد. از طرفی هدف نظریه های بوم شناسی انسانی تأکید و تفسیر شکل زندگی جمعی با توجه به شرایط گوناگون خارجی است. رابرت پارک و همفکرانش از بوم‌شناسی علوم طبیعی استفاده کرده‌اند تا از آن طریق چگونگی استقرار جمعیت انسانی و نهادهای اجتماعی را در فضای شهری تبیین کنند. هدف محیط‌شناسی انسانی کشف اصول و قوانینی است که باعث پیدایش الگوهای خاص جابه‌جایی جمعیت و قرار گرفتن آن‌ها در فضاها و مکان‌های خاص می‌شود. در اوایل قرن بیستم علاقه به استفاده از نظریات داروین در مورد مسائل اجتماعی رواج داشت. پارک علاقه‌مند بود تا جامعه‌شناسی را از قید فلسفه خلاص کند و آن را به علم نزدیک سازد و مدل بیولوژیکی را بهترین وسیله برای نزدیک شدن به علم می‌دانست.
بنابراین پایه‌گذار بوم‌شناسی، پارک بود. از آنجایی که بوم‌شناسی گیاهی و حیوانی مبنای مقایسه‌ای برای محیط اجتماعی فرض می‌شود، پارک اظهار می‌دارد که محیط یک واحد پیوسته است که بر طبق نیروهای متعارف‌کننده حرکت می‌کند. مفاهیم مورد استفاده بوم‌شناسان، تسلط- هجوم و استقرار- همزیستی، بود. اما پارک آگاهی داشت که محیط اجتماعی با محیط طبیعی یکسان نیست، به همین دلیل سازمان اجتماعی را به دو بخش تقسیم می‌کرد فرهنگی و زیستی. او معتقد است که سطح فرهنگی بسیار پیچیده و تحلیل آن دشوار است، اما سطح فرهنگی متأثر از سطح زیستی است.
پس بوم شناسی انسانی عبارتی بود که توسط پارک ارائه شد، مفاهیمی فرضی از همزیستی، تعرض،(حق) جانشینی، استیلا{نفوذ}، شیب رشد، طبقات، تبعیت از علم بوم شناسی طبیعی. مفاهیمی شبیه تعامل و تحرک در هدایت جامعه شناسی از اصلاح به سوی تحلیل علمی بدون انکار اهمیت دانش اجتماعی مفید بودند.

رابطه بوم شناسی انسانی با جامعه شناسی

هر چند بوم شناسی در علوم طبیعی ریشه دارد ولی دانشمندان علوم اجتماعی نیز در سده گذشته، اصول آن را برای مطالعه جمعیت های انسانی به کار برده اند. هنگامی که محیط شناسی در مورد انسان به کار می رود به چگونگی استقرار انسان در جغرافیا و مخصوصاً شیوه های تجمع انسان ها و سکونت آنان در جغرافیا توجه دارد. از نظر مک کنزی( Mac kenzie )، محیط شناسی انسانی، مطالعه وابستگی متقابل و گروه بندی انسان ها در فضاست. پارک در اثرش با نام شهر(City: 1925) می گوید: «محیط شناسی اجتماعی از آن رو به مطالعه روابط موجودات انسانی در چارچوب فضا و زمان می پردازد که این روابط از نیروهای گزیننده، توزیع کننده، و انطباق بخش محیط طبیعی تأثیر می پذیرند.»

بنیان‌گذار رویکرد بوم شناسی

پایه گذار بوم شناسی، رابرت پارک بود؛ وی پیش از آنکه جامعه شناس شود یک روزنامه نگار بود و این تجربه، حس درک اهمیت مسایل شهری و ضرورت رفتن با این میدان برای گردآوری داده ها از طریق مشاهده، را در او تقویت کرده بود و زمینه را جهت پدیدار شدن بوم شناسی فراهم آورده بود.
او در سال 1916م پس از ورود به دانشگاه شیکاگو مقاله ای تحت عنوان "شهر: پیشنهادی برای تحقیق درباره رفتار انسان در محیط شهری" نوشت. در این اثر پارک، جامعه را به ارگانیسم تشبیه می کند. در این مقاله وی، رویکرد بوم شناسی را به اختصار، درآغاز ذکر کرده است. پارک در اینجا نیز این رویکرد را یکی از رویکردهای چهارگانه نسبت به شهر تلقی نموده است؛ سه رویکرد دیگر؛ جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی محسوب می شوند. البته او در استفاده از این مدل تنها نبود و جامعه شناسان دیگری نیز در اوایل قرن بیستم به همین شکل به علوم زیستی روی آورده بودند. در این دوره علاقه به استفاده از نظریات داروین در طبیعت درمورد مسائل اجتماعی رواج داشت. نیروهای غیرشخصی اما عقلانی که داروین در طبیعت مشخص کرده بود، به نظر می رسید که در جامعه نیز دیده شوند، بدون شک نیروهای اجتماعی به اندازه نیروهای طبیعی پیچیده بودند. آن‌ها مفاهیم مورد علاقه داروین مانند "تنازع بقا"، "بقای اصلح" و "تعادل زیستی" را نیز درمورد جامعه به‌کار می بردند. پارک برای رهاسازی جامعه شناسی از قید فلسفه، مدل بیولوژیکی را بهترین وسیله برای نزدیک شدن به علم می دانست. بدین نحو، پارک در زمینه های فکری خویش، به ویژه در بوم شناسی متأثر از داروین بوده است. همچنین وی در آثارش از اصل تمایز هربرت اسپنسر استفاده می نماید. با این همه او به آگوست کنت بیش از اسپنسر ارج می نهاد و وی را به عنوان مبدع علم طبیعی جامعه می خواند.
نویسندگان شیکاگو اغلب به طور کنایه آمیزی از مدل بوم شناختی مناطق متحدالمرکز، که پارک و دیگران، آن را طراحی کرده بودند، استفاده می کردند. بوم شناسان، تحقیقات وسیعی در جامعه شهری انجام دادند و علاوه بر توسعه نظریه هایی درباره شهر، بعداً به تحقیقات خود درباره کج رفتاری در زاغه نشین های شهری پرداختند. از آنجایی که بوم شناسی گیاهی و حیوانی مبنای مقایسه ای برای محیط اجتماعی فرض می شود، پارک اظهار می دارد که محیط طبیعی، یک واحد پیوسته است که برطبق نیروهای متعادل کننده حرکت می کند. محیط طبیعی درون خود وابستگی متقابل را به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم میان موجودات زنده که هر یک خود را با طبیعت مطابقت داده اند، به وجود آورده است. به اعتقاد او محیط طبیعی یک واحد ارگانیک است و یک شبکه زنده، بدون اینکه هدف خاصی را دنبال کند به طرف تعادل طبیعی حرکت می کند.
گذشته از پارک، برگس دیگر نویسنده مکتب شیکاگو نیز بر اهمیت فرایندهای بوم شناختی تأکید می نمود و بر این اساس، مدل سیمای شهر خود را ترسیم کرد.

مسائل مورد مطالعه بوم شناسان

بوم شناسی به مطالعه رابطه میان صور زندگی با محیط طبیعی می پردازد. بدین نحو، بوم شناس تأثیر انسان را بر محیط زیست و نیز تأثیر محیط زیست را بر انسان بررسی می کند. دانشمندان علوم اجتماعی در سده اخیر، اصول بوم شناسی را برای مطالعه جمعیت های انسانی به کار برده اند. از آنجا که علوم بوم شناسی مرتبط با مسائل عمده محیطی و اجتماعی از قبیل آلودگی هوا، ازدیاد جمعیت، تهی شدن منابع طبیعی، نابودی حیات وحش و فرسایش خاک است، وظیفه اصلی بوم شناسان، آگاه سازی افراد نسبت به این منابع و اطلاع رسانی آن بر مسئولان ذی ربط می باشد.
مفاهیم مورد استفاده بوم شناسان
1. تسلط (Dominance)؛ به این معنا که درخت بلند بر محیط مسلط می شود و نور را به خود تخصیص می دهد. یک فعالیت اقتصادی در شهر نیز می تواند به همین شکل واقع شود؛ مثلاً تجارت یا صنعت می توانند بر محیطی مسلط شده و شکل آن را تحت اختیار گیرند.
2. هجوم و استقرار (Invasion- succession)؛ هجوم به‌معنای حرکت یک گروه یا نژاد یا قوم یا فعالیت به یک منطقه است و درصورتی که هجوم موفقیت آمیز باشد، ساکنین قبلی آن منطقه را بیرون می راند و استقرار واقع می شود؛ مثلاً اگر فعالیت صنعتی یا یک کارخانه در منطقه ای نفوذ کند و استقرار یابد، با آلوده کردن محیط از نظر هوا و صدا و اشغال فضا، زندگی را برای ساکنین آن منطقه غیرممکن می کند و ساکنین اصلی را بیرون می راند. به شکل مشابهی همین عمل در طبیعت هم می تواند انجام شود.
3. همزیستی (Symbiosis)؛ همزیستی هم مفهوم دیگری است که از بوم شناسی گیاهی و جانوری گرفته شده است و به‌معنای وابستگی متقابل میان اورگانیسم های غیرمشابه است؛ یعنی نوع طبیعی همکاری اجتماعی.

بررسی این رویکرد

بوم شناسان سهم عمده ای در درک شهر داشته اند و علی رغم همه انتقاداتی که به آثارشان شده، کوشیده اند تا نظریه ای منظم درمورد اصول نظم فضایی جمعیت ها و نهادها که حاصل کنش متقابل موجودات زنده در فرهنگ پیوسته در حال تغییر شهری است، ارائه دهند.
بنابراین رویکرد بوم شناسی به همان اندازه که به عنوان یک دیدگاه نظری ارزشمند است، از نظر کمکی که به پیشبرد تحقیقات تجربی کرده، مهم بوده است. انگیزه بسیاری از مطالعات درباره شهرها به طور کلی، و مطالعات درمورد محلات خاص شهری، تفکر بوم شناختی بوده است که برای مثال به فرایندهای "تهاجم" و "جانشینی" پرداخته اند؛ اما بی گمان انتقادات متعددی بر آن ها وارد است. این دیدگاه به اهمیت طرح و برنامه ریزی آگاهانه در سازماندهی شهر کمتر توجه می کند و توسعه شهری را به عنوان یک فرایند طبیعی در نظر می گیرد.
دیدگاه بوم شناسی، تأکید بر فرایند نژادگرایی و تضاد طبقات را جانشین الگوهای استقرار در مناطق شهری می کند که نتیجه فرایندهای انقلابی "بقای اصلح" تلقی می گردد.

بوم شناسی و نظریات اجتماعی

وَسیشث و اسلون (Vasishth and Sloane, 2000) استدلال می کنند که زمانی که انگیزه برای مقایسه نمودن میان جانداران در طبیعت و شرایط انسان وجود دارد، مشکل در تقلیل و ساده سازی نهفته است؛ یعنی علم بوم شناسی بیش از اندازه به قوانینی که به طور خودکار برای شرح توسعه و نیروهای محرک جوامع انسانی بکار برده می شوند، ساده سازی می گردد. مشکلات و موانع بنیادی قابل تعریف هستند. اگر یک جامعه گروهی از افراد است که در یک مکان سکونت دارند، آیا جامعه مذکور صرفاً جمع افراد و فعالیت هایشان است یا چیزی فراتر از تجمع افراد می باشد؟ این یک امر مهم و حساس برای پژوهش درباره کنش و واکنش میان گروه ها به منظور برنامه ریزی است. آیا اگر پژوهش بر روی افرادی که شامل یک گروه نیز هستند متمرکز شود مثمر ثمر خواهد بود، یا این امر که جامعه خود فارغ از افرادی است که آن را تشکیل می دهند سوژه مناسبی برای تحقیق است؟ اگر اولی درست است، بنابراین اطلاعات افراد، جامعه را توصیف می کند، اما اگر جامعه به طور مستقیم یا غیر مستقیم رفتار اعضای خود را تعیین می کند، پژوهش باید الگوها و فرایندهای جامعه را به عنوان یک امر مجزا از الگو ها و فرایندهای جمعیت افراد در نظر بگیرد. اما این امر نیاز به تعریف الگو و فرایند و تشخیص میان دو دارد. ساختارها، اشکال و الگوها نسبتاً به آسانی مشاهده و اندازه گیری می شوند، اما آن ها چیزی بیش از شواهد متضمن فرایند ها و عملکردهایی که نیروهای تشکیل دهنده واقعی در طبیعت و جامعه هستند، نیستند. مکتب شیکاگو قصد داشت ابزاری را گسترش دهد که توسط آن ها پژوهش کرده و جامعه را توسط برنامه ریزی شهری و نهادهای اجتماعی دارای نفوذ تغییر دهد. این مکتب متوجه بود که گسترش شهری امری اتفاقی نیست، ولی قویاً توسط نیروهای سطح جامعه مانند ارزش زمین، قوانین منطقه بندی، ویژگی های منظر، مسیرهای گردشی و احتمالات تاریخی کنترل می شود. این مسأله به عنوان امری بوم شناختی مشخص می شود، زیرا شاخصه های بیرونی (صوری) نه اتفاق افتاده و نه در نظر گرفته شدند، اما به طور نسبی از نیروهای طبیعی موجود در محیط، که روابط انطباق پذیر فضایی و زمانی میان افراد را محدود می کنند، نشأت گرفته اند. مکتب شیکاگو به جای نسبت دادن فرایند ها به الگوهای مشاهده شده، دنبال استنتاج الگوهایی از مطالعه فرایند ها بود، و الگوهایی که پیدایششان مشاهده شد، قویاً یاد آور ایده های کلمنتس (Clements) درباره توسعه جامعه هستند.

بوم شناسی شهری

الگوهای مکان یابی، حرکت و مکان یابی مجدد در شهرها، برطبق دیدگاه بوم شناختی، شکل مشابهی دارند. محلات مختلف در جریان تلاش ساکنان آن‌ها در سازگار کردن خود با شرایط متغیر در امر تأمین معاش به وجود می آید. بدین ترتیب می توان یک شهر را چنین تصور کرد؛ در مراحل اولیه رشد شهرهای امروزی صنایع در محل های مناسب برای مواد خام مورد نیازشان، نزدیک خطوط تدارکاتی جمع می شوند. جمعیت پیرامون این محل های کار گرد می آید و به‌تدریج با افزایش جمعیت شهر، وسایل رفاه جذاب تر شده و رقابت زیادی برای دستیابی به آن‌ها ایجاد می شود؛ ارزش زمین و مالیات املاک و مستغلات افزایش می یابد، درنتیجه، ادامه زندگی در محلات مرکزی برای خانواده ها دشوار می شگردد، مگر در محلات شلوغ و دارای ساختمان های کهنه. مرکز شهر به وسیله مؤسسات تجاری و تفریحی اشغال می شود و ساکنان مرفه تر به حومه های شهری تازه تشکیل در اطراف محیط شهر نقل مکان می کنند.
شکل گیری شهرها را می توان به صورت حلقه های متحدالمرکزی در نظر گرفت که به قطعاتی تقسیم شده اند. در مرکز، نواحی درون شهر قرار دارند، که آمیزه ای است از رونق ساختمان های بزرگ تجاری و خانه های شخصی قدیمی. فراتر از آن محلات قدیمی ترند که محل سکونت کارگران طبقه پایین و دارای مشاغل ثابتند و سرانجام دورتر از آن حومه هایی هستند که در آن معمولاً گروه های پر درآمدتر زندگی می کنند. فرایندهای تهاجم و جانشینی در درون قطعات حلقه های متحدالمرکز رخ می دهند؛ بدین سان در حالی که املاک و مستغلات در یک ناحیه مرکزی یا نزدیک به آن فرسوده می شود، گروه های اقلیت ممکن است هجوم با آن ناحیه را آغاز کنند و بیشتر جمعیت آن منطقه، آنجا را ترک کنند و به محلات دیگر فرار جمعی نمایند.

مفهوم محیط در بوم شناسی

مفهوم محیط در این رویکرد، شامل مکانی می شود که بتوان آن را جدا و مشخص نمود، به عنوان نمونه مکانی مانند یک دریاچه یا یک منطقه کوهستانی. مکان شهری هم به همین ترتیب یک محیط شخصی است. محلات و مناطق شهری به همان محیط طبیعی تشبیه می شوند. فرض بر این است که جریانات طبیعی، رقابت و تنازع بقاء در محیط شهری نیز وجود دارند؛ مثلاً گیاهان برای دستیابی به نور، آب و خاک با هم رقابت می کنند، حیوانات هم برای مواد غذایی و آب رقابت می کنند. چون منابع طبیعی کمیاب است، رقابت و کشمکش مداوم وجود دارد. در محیط شهری این رقابت به رقابت اقتصادی تبدیل می شود. تقسیم کار در جامعه نوعی از انطباق است به طوری که افراد یک حرفه، همانند یک نژاد انحصار فعالیت هایی را که برای جامعه ضروری است، در اختیار می گیرند و خواسته های خود را به دیگران تحمیل می کنند و به این ترتیب، بقای خود را تضمین می نمایند. با وجود این، پارک قائل به تفاوت بین محیط اجتماعی و طبیعی بود و بدین سان سازمان اجتماعی را به دو بخش فرهنگی و زیستی متمایز می ساخت؛ اما سطح زیستی را زیربنای سطح فرهنگی می دانست. به زعم وی، قانون حاکم در سطح زیستی رقابت و قانون حاکم در سطح فرهنگی سنت و اخلاق، توافق و همکاری است که در برخی موارد، روبنای فرهنگی خود را بر زیربنا تحمیل می کند. همچنین وی معتقد است که در اجتماع (Community) که همانند محیط طبیعی است، جریان های شبه فرهنگی مانند رقابت، همکاری، تضاد و یگانه شدن وجود دارد؛ یعنی این جریان ها که قوانین نیمه‌طبیعی بر آن حاکم است، به عبارت دیگر، اجتماع شهری محیطی زنده است که متأثر از نیروهای نیمه‌طبیعی و شبه‌فرهنگی است. بنابراین از نظر توسعه، شهر، بر قیمت زمین در شهر و رقابت اقتصادی تأکید می شود؛ به طوری که فرض بر این است که پس از متراکم شدن اولین هسته شهری و افزایش قیمت زمین در این منطقه، جهت حرکت جمعیت تغییر می کند.

بوم شناسی انسانی و بی سازمانی اجتماعی

پارک و توماس در منطقه ای به هم پیوستند که منحصر به فرد بود، محله ای بی رونق و یکنواخت که سرشار از جرایم و جنایت های بزرگ بود پارک و همکارانش بویژه ارنست برجس و عده ایی از دانشجویان توانسته بودند نقشه ای را طراحی نمایند که در آن روند و انواع جرم نوجوانان و جوانان آن منطقه از شیکاگو از جمله خود فروشی، بیماری روانی وسایر مشکلات علامت گذاری شده بودند(آن ها این نقشه را نقشه کشف ننگ نامیدند) تصویری که این نقشه ارائه می داد مانند یک دایره متحدالمرکز بود که نیمه این دایره مربوط به دریاچه میشیگان بود و البته بیشتر جنایات آن مربوط به جنوب شهر لوپ می شد.
بوم شناسی انسانی و بی سازمانی اجتماعی این نوع تحلیل های جامعه شناختی که توسط پارک و دانشجویانش بکار گرفته شد بوم شناسی انسانی نام گرفت پارک و دانشجویانش با استفاده از نظریه تکاملی داروین و مفاهیمی چون تهاجم سلطه توالی و درجه رشد بوم شناسی گیاهان و حیوانات زنده را بررسی و مطالعه کردند مکتب شیکاگو برتر از مکتب جامعه شناختی عمل کرد این مکتب تا حد زیادی از درون علوم اجتماعی بیرون آمد و پیشرفت و توسعه تحقیقات تجربی در شیکاگو نه تنها روی جامعه شناسی بلکه در انسان شناسی ، روان شناسی اجتماعی ، فلسفه و علوم سیاسی نیزتأثیر گذار بود.
منابع تحقیق :
1. اگبرن، ویلیام و نیمکوف، مایر،1380، زمینه جامعه‌شناسی، ترجمه امیرحسین آریانپور، تهران: نگاه، چاپ سیزهم.
2. پارک، رابرت ازرا،1358، نظراتى درباره بررسى شهر، رفتار انسانى در محیط شهرى، ترجمه گیتى اعتماد، کتاب مفهوم شهر، تهران.
3. اردکانی،محمدرضا،1380،اکولوژی، انتشارات دانشگاه تهران.
4. بروس،کوئن،1372، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامحسین توسلی، رضا فاضل، انتشارات سمت.
5. بیتس،دانیل و پلاگ،فرد،1375،انسان شناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی.
6. كوزر، لوئیس،1373، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: علمی، چاپ پنجم.
7. بیرو،آلن،1366، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران:کیهان.
8. پیران،پرویز،1369، دیدگاه های نظری در جامعه شناسی شهر و شهر نشینی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی،سال
پنجم،شماره سوم.
9. ربانی،رسول،1385،جامعه شناسی شهری، اصفهان: سمت.
10. عظیمی،ناصر،1384، برنامه ریزی منطقه ای شهر و انباشت سرمایه، نیکا.
11. نیک فلاح، ریحانه، مفهوم اکولوژی و اکوسیستم در جغرافیا ،دانشگاه تربیت معلم.
12. گیدنز، آنتونی،1381، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نی، چاپ هشتم.
13. نقدی، اسدالله،1382، درآمدی بر جامعه‌شناسی شهری، انسان و شهر، تهران: فن‌آوران،چاپ اول.
14. عزیزی،محمدمهدی،1383،تراکم در شهرسازی، تهران، دانشگاه تهران.
15. ممتاز، فریده،1379، جامعه شناسی شهر، تهران: انتشار، چاپ اول.
16. ساوج، مایک و وارد، آلن،1387، جامعه شناسی شهری، ترجمه ابوالقاسم پوررضا، تهران: سمت.
17. فکوهی، ناصر،1383، انسان شناسی شهری، انتشارات نی.
18. افروغ،عماد،1377، فضا و نابرابرای های اجتماعی،تهران،مدرس.